Quantcast
Channel: دل نوشته های یک دیوانه
Browsing latest articles
Browse All 23 View Live

حضرت موسی و شیطان

موسي(ع) در راهي شيطان را ديد,در ضمن گفتگويي از او پرسيد:چه گناهي است كه اگر انسان آن را انجام دهد تو بر او آنچنان مسلط مي شوي كه هر كجا بخواهي او را مي كشاني؟شيطان گفت:انساني كه از عمل نيك خود خوشحال...

View Article



انعکاس

 پدر و پسری داشتند در کوه قدم میزدند که ناگهان پای پسر به سنگی گیر کرد. به زمین افتاد و داد کشید: آآی ی ی ی!صدایی از دور دست آمد: آآی ی ی ی! پسرک با کنجکاوی فریاد زد: کی هستی؟ پاسخ شنید: کی هستی؟پسرک...

View Article

قطره

 قطره دلش دريا مي خواست.خيلي وقت بود که به خدا گفته بود.هر بار خدا مي گفت:از قطره تا دريا راه است طولاني.راهي از رنج و عشق و صبوري،هر قطره لياقت دريا نيست.قطره عبور کرد و گذشت.قطره پشت سر گذاشت.قطره...

View Article

پند گنجشک

يك شكارچي، پرنده‌اي را به دام انداخت. پرنده گفت: اي مرد بزرگوار! تو در طول زندگي خود گوشت گاو و گوسفند بسيار خورده‌اي و هيچ وقت سير نشده‌اي. از خوردن بدن كوچك و ريز من هم سير نمي‌شوي. اگر مرا آزاد كني،...

View Article

زندگی دوباره

مرد مسنی به همراه پسر ٢۵ ساله‌اش در قطار نشسته بود. در حالی که مسافران در صندلی‌های خود نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد. به محض شروع حرکت قطار پسر ٢۵ ساله که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و هیجان...

View Article


داستان زیبایی در مورد کوروش کبیر

زمانی کزروس به کورش بزرگ گفت: چرا از غنیمت های جنگی چیزی را برای خود برنمی داری و همه را به سربازانت می‌بخشی؟کورش گفت: اگر غنیمت های جنگی رانمی بخشیدیم الان دارایی من چقدر بود؟!  کزروس عددی را با معیار...

View Article

کیسه طلا

 در شهر مكه ، جوانى فقير مى زيست و همسرى شايسته داشت. روزى هنگام بازگشت از مسجد الحرام، در راه، كيسه اى يافت. چون آن را گشود، ديد هزار دينار طلا در آن است. خوشحال نزد همسر آمد و داستان را باز گفت.زنش...

View Article

خیاط و پادشاه

هنگامي که در چين سلسله « کينگ » بر سر کار بود، روزي يکي از رؤساي دادگاه از خياطي خواست تا برايش لباس رسمي قضاوت بدوزد. خياط به حضور آمد و پرسيد: «قربان اول از همه به من بگوييد که چه نوع رئيس دادگاهي...

View Article


داستان قورباغه ها

مارها قورباغه ها را مي خوردند و قورباغه ها غمگين بودند قورباغه ها به لك لك ها شكايت كردند لك لك ها مارها را خوردند و قورباغه ها شادمان شدند.لك لك ها گرسنه ماندند و شروع كردند به خوردن قورباغه ها...

View Article


فرعون و خوشه ی انگور

 فرعون پادشاه مصر ادعای خدایی میکرد. روزی مردی نزد او آمد و در حضور همه خوشه انگوری به او داد و گفت اگر تو خدا هستی پس این خوشه را تبدیل به طلا کن. فرعون یک روز از او فرصت گرفت. شب هنگام در این اندیشه...

View Article
Browsing latest articles
Browse All 23 View Live




Latest Images